مستانه..:)



​​​​زندگی اسباب بازی پر زرق و برقی

است که به امانت به ما سپرده اند.

بعضی ها اسباب بازی را آنقدر

جدی میگیرند که به خاطرش

می گریندو پریشان می شوند.

بعضی ها هم همین که اسباب بازی

را به دست میگیرند کمی با آن 

بازی میکنند و بعد میشکنندش و

می اندازندش دور.

یا زیاده بهایش میدهیم یا بهایش

را نمی دانیم.

از زیاده روی بپرهیز.

صوفی نه افراط می کند و نه تفریط.

صوفی همیشه میانه را بر می گزیند.


حرف بزنید.

ترس از دست دادن،آدم ها را لالن میکند!

ترس از دست دادن، آدم ها را ضعیف،تو سری خور و بی اهمیت جلوه میدهد !

زود تر و بیش تر از دست میدهند.

دلخوری های تان را بگویید،خواسته هایتان را بگویید،و شنونده منطقی حرف های 

طرف مقابل تان باشید.

طرف مقابل تان در تمام موارد،آگاه به نیاز های شما نیست.اگر برایش مهم باشید،پس خواسته های شما هم به همان میزان برایش با اهمیت است.

شما بی توقع نیستید،

​​​فقط شجاعت گفتن ندارید.

تلنبار شدن حرف ها،شما را تبدیل به یک آدم عصبی با عقده های بسیار می کند.

به مرور با برآورده نشدن خواسته های مگوتان،سرد و سرد تر میشوید و رابطه ای که آنقدر برایتان عزیز است،اینگونه از دست میرود.

حرف بزنید و بدانید

تنها کسی که میتواند از شما دفاع کند،

خودتان هستید.


میدانی.

رابطه آدم ها پیچیده ترین،

اتفاق زندگیشان است.

آشنا میشوند

دوست میشوند

دوست میمانند

عاشق میشوند

و این قسمت زیبایی ماجراست!

شاید هم آشنا شوند

دوست شوند

و بعد هم متنفر شوند

عاشق شوند 

و راهی جز جدایی نباشد!

و این هم قسمت تلخ ماجراست!

اما تلخ تر از اینها میدانی چیست؟

فرقی نمی کند دوست باشند یا که 

دشمن

همین که وابسته هم بشوند کارشان تمام است!


​​​​​​​خوب بودن زیاد سخت نیست!

کافی است مهربانی کنی،

زبانت که نیش نداشته باشد،

و کسی را نرنجاند همین خوبی

است.

وقتی برای همه خیر بخواهی،

همین خوبی است.

وقتی محبت بی منت باشد،

وقتی عشق بورزی،

وقتی زیبایی اشخاص را ببینی،

همین خوبی است.

مهم نیست که آدم ها چگونه اند،

مهم نیست جواب سلامت را 

میدهند یا نه،

تو سلام کن،همین خوبی است.

مهم این است که تو خوب باشی

آن ها روزی دلشان برای

خوبی هایت تنگ می شود.

 


سلام 

به وبلاگ من خوش اومدین. به وبلاگ تمشک. مضمونش دلنوشتس اما گاهی  مطالبش هیچ ربطی به دلنوشته نخواهد داشت.

میتونم این جوری شروع کنم: من فاطمه هستم.۱۷سالمه و عاشق نوشتنم و همیشه در هر جایی که باشم مینویسم .کتاب خوندنو خیلی دوست دارم.

امید وارم بتونم مطالب خوبی رو منتشر کنم.


سلام خوبین دوستان!؟ نماز و روزه هاتون قبول باشه.

میدونم الان دیگه نزدیکای صبحه ولی رسیدن شب برای ادما از نظر من متفاوته، اینکه میگفتن شبا آدما بیشتر دلاشون گرفته میشه راست گفتن! اینکه گفتم شب برای ادما متفاوته ساعتش بود؛ فقط وقتی آسمون سیاهه یا وقتی ماه و ستاره ها تو اسمونن که شب نیست! گاهی وقتا اسمون برای یسریا لنگه ی ظهر میشه شب. 

وقتی ادما بین اینهمه شلوغی و مشغله یهو احساس پوچی و تنهایی کنن شب میشه؛ وقتی دلت میگیره و کسی پیشت نیست که دلتو باز کنه شب میشه و وقتی.

اصن وقتی شب میشه که ادم احساس کنه تنهای تنهاست.

ادم تو شب گاهی به خاطر خاطره های قشنگش اشک شوق میریزه، گاهی به تیکه های بد گذشتش میخنده و گاهی با خودش سر هیچ و پوچ دعوا میکنه.

کلا ادم تو تایم شبی که داره دیوونه تر میشه:/ 

ベوی اضلا نمیفهمد که چه چیزی تایپ میکند.

پ.ن: تا ته مونده های تیکه به تیکه ی بعدی خدانگهدار.

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها